˙·٠•●♥♥ چــَـَـکـا وَ کـ ـ ــ ـ ــ ♥♥●•٠·˙

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

سلام دوستان وبلاگی خودم....

این همون وبلاگ قدیمیه {بیا داخل دلت واشه} اما الان یه خورده تغییرش دادم .....

منتظر نظرتون هستم.........

نوشته شده در 26 / 6ساعت توسط mahdi|

انسان 3 راه دارد:

راه اول از اندیشه میگذرد،این والاترین راه است.

راه دوم از تقلید میگذرد،این آسان ترین راه است.

راه سوم از تجربه میگذرد،این تلخ ترین راه است.....

نوشته شده در 21 / 10ساعت توسط mahdi|

اگر رفتنت را از آن‌طرف که می‌آیی، شعر کنم؛

بهار می‌شود پاییز...

اشک شوق می‌شود گریه جدایی...

نوشته شده در 14 / 9ساعت توسط mahdi|

بغض هایم چشم از آسمان بر نمی دارند..

دلم دو کلام اشک می خواهد..

دو کلام حــــــــــرف حساب بارانی..

در سرم فرو نرفت هم نرفت..

همینکه

من باشم و خیابانی که

سربار بی کسی اش می شوم

همینکه سیگاری باشد تا

دست تنهایی ام را بگیرد

همینکه در چشم خیس شهر طاقباز گریه می کنم و

کسی به مـــــــرد بودنم مشکوک نمی شود... کافی است..


کاش خدا..

برای یک بار هم که شده

به جای چشم من

قرعۀ باران را به نام آسمان می زد..

نوشته شده در 13 / 9ساعت توسط mahdi|

من

زخم و بوسه و باران و آغوشم ،

زخمیِ بوسه های پر کشیده ات ،

بارانیِ آغوش گمشده ات .

من

که عمریست

داشته هایم ، همین نداشته هایم است !...

نوشته شده در 11 / 9ساعت توسط mahdi|

به زمین بگو مرا نگیرد

 من از جاذبه چشم‌های توست

 که نمی‌افتم...

نوشته شده در 8 / 9ساعت توسط mahdi|

 

آنکه دوستت دارد ،

 

  خورشید را در لبخند تو پیدا خواهد کرد ،

 

  بهار را در بیقراری دستانت .

 

  آنکه دوستت دارد ،

 

  شروع باران را پیش از چشمهای تو بو می کشد

 

  و حرمت ِباغچه و شکوفه را بی خزان و بهانه نگه می دارد .

 

  دوستت دارد ... اگر چه هیچگاه به زبان نیاورد

 

  و جز آویختن پیرهنت ، مرتب کردن رختخوابت

 

  و آوردن یک فنجان چای گرم و مهربان هیچ کاری نکند .

 

  آنکه دوستت دارد ،

 

  آنکه دوستش داری ،

 

گوشه گوشه آغوشش ... چار فصلِ عشق و خاطره است .

نوشته شده در 6 / 9ساعت توسط mahdi|


اصلا به روی خودم هم نمی آورم

که نیستی

هر روز صبح

شماره ات را می‌ گیرم

زنی می‌ گوید: دستگاه مشترک…

حرفش را قطع می‌کنم!

صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم؟

خوبی؟ سرما که نخورده ای؟

می‌ دانی دلم چقدر برایت تنگ شده است؟

چند ثانیه ای سکوت می‌ کنم

من هم خوبم

مزاحمت نمی‌ شوم

اصلا به روی خودم هم نمی آورم

که نیستی…

نوشته شده در 5 / 9ساعت توسط mahdi|

عشق

    چه از در بیاید، چه از در برود

          فرقی نمی‌کند

                خانه را حتما

                     بوی حادثه پُر خواهد کرد!

نوشته شده در 29 / 8ساعت توسط mahdi|

مثل مگس

زیر دمپایی له شده ام انگار

کاش به جای دمپایی

پر پرواز میدادند..

***
دستت را بردار

میخواهم سرم را بشویم

آزارم میدهد

شیره ای که بر سرم مالیدی..
 

نوشته شده در 27 / 8ساعت توسط mahdi|


عجیب به هم ریخته ام

 

اتاقم را که به خاطر می آوری؟!
پر از تکه های کاغذ
فیلترهای سیگار
و تختِ دو نفره ای
که همیشه
یک نفر روی آن می خوابد
تو همیشه نق می زدی
حالا اما
نیستی که بگویی
جمع کن خودت را!


نوشته شده در 24 / 8ساعت توسط mahdi|

هزار سال پیرتر شده ام

نمی دانم بوسه تو مرا

هزار ساله کرد

یا زمین هزار بار بیشتر

به دور خورشید گشته است

نوشته شده در 21 / 8ساعت توسط mahdi|


همیشه حسرتی با من است

برای من که به تو نرسیدم

همیشه حسرتی است

انگار زندگی قطاری بود که رفت

و من به آن دیر رسیدم

انگار قطاری تو را با خود برد

و من اگر زودتر می رسیدم، نمی برد..

آه با این حسرت ها

کجا را می خواهم بگیرم؟

نوشته شده در 20 / 8ساعت توسط mahdi|
 
 
 
 
 
من بودنم را در همان نگاه اول و همان سلام اول متوقف کرده ام
آخر تمام بودنت ميان يک سلام و خداحافظ جاي گرفته است
پس من به همان سلام بسنده مي کنم
تا هيچ گاه پاياني در کار نباشد
نوشته شده در 22 / 5ساعت توسط mahdi|

لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی...

تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم

اگر خاطره رفتنی میشد و لحظه ماندنی...ا

نوشته شده در 13 / 5ساعت توسط mahdi|

به خاطر دوست داشتنت خجالت نکش 
اونی باید خجالت بکشه
که می دونه دوسش داری اما…
دوست داشتن “بلد” نیست  !!!

نوشته شده در 6 / 5ساعت توسط mahdi|

هرشب

چشمهایم بهانه تورا میگیرد!

از طرز نگاه کردنش معلوم است

تا تو را نبیند

به خواب نمیرود

به ناچار به او قول فردا میدهم

تا مثل کودکی

معصومانه به خواب رود

خواب که رفت!

خودم باز تا صبح

به شوق دیدار تو

تا صبح

بیدار می مانم!!

 

نوشته شده در 4 / 5ساعت توسط mahdi|

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـی مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی!

خـبری از دل تنـگـی ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

نوشته شده در 2 / 5ساعت توسط mahdi|

نشستم...
خسته شدم...
دیگر قایق نمیسازم...
پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد، باشد...
وقتی از تو خبری نیست...
قایق میخواهم چه کار...
مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است ...!

نوشته شده در 30 / 4ساعت توسط mahdi|

کجا  بودی  وقتی  برات  شکستم                                  یخ  زده  بود  شاخه  گل تو دستم

کجا  بودی وقتی  غریبی  و  درد                             داشت  من  تنها  را دیونه میکرد

کجا بودی  وقتی تو را  میخواستم                        که  دستات  آروم بشینه تو دستام

کجا بودی وقتی  که  گریه  کردم                    از  تو  به   آسمون  گلایه  کردم

کجا  بودی   وقتی  کنار  عکسات              شبا  نشستم   به   هوای  چشمات

 کجا   بودی    تو   لحظه    نیازم      وقتی  میخواستم   دنیامو   بسازم

کجا  بودی  ببینی  من  می سوزم  عین  چشات سیاهه رنگ وروزم

کجا  بودی   تشنه  چشمات  بودم        نبودی  من  عاشق  دنیات   بودم

کجا  بودی   وقتی   دیونت  بودم            وقتی  که  بی قرار  شونت بودم

کجا بودی وقتی چشام به  در بود                  ترانه هام   شکایت    سفر   بود

نبودی    پیش     من    بی ستاره                         ترک میخورد دلم  به یک اشاره

کجا بودی   وقتی  که  پرپر  شدم                              سوختم  و از غمت خاکستر شدم

کجا    بودی     ببینی    خستگیمو                                  آب   شدن    شمعای    زندگیمو

نوشته شده در 25 / 4ساعت توسط mahdi|
بی خبر از حال خود خفتن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید،
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان،
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام،
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟

نوشته شده در 25 / 4ساعت توسط mahdi|

یـه چیـزی که هیـچ وقـت فکـرشُ نمـیکـردم


کـه به ایـن زودی بهـش بـرسـم


این بود که تـو این سـن بشینـمُ گـاهـی ناخودآگـاه


نفسهـای عمیـق از تـه دل بکشـم...


واسـه کشیـدنـشون حـالا زود بود ...

خـــــیــــلی زود!!! 

واسه دل z......

 

نوشته شده در 24 / 4ساعت توسط mahdi|
دیدگانــــــت را

نبند …

نگاهــــــت را

ندزد …

تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم …

از گوشه چشمهایت تلاوتــــــ می شود…
نوشته شده در 24 / 4ساعت توسط mahdi|

من آن رودم که تنها آب دارم

نگاهی خسته و بی تاب دارم

من عشق نور دارم در دل اما

فقط تصويري از مهتاب دارم....


نوشته شده در 18 / 3ساعت توسط mahdi|

حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت دلباخته سفر بود ولی هم سفر نداشت
.حکایت من کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد زخم داشت و ننالید حکایت من حکایت کسی است که پر
از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه صداها را بشنود

 

 

نوشته شده در 18 / 3ساعت توسط mahdi|


دفتر عشـــق كه بسته شـد 
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم 
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون 
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم 
اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود 
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد 
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت 
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد 
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو 
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم 
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت 
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم 
از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم 
از دســـت قــــلبم شاكیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم 
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم 
چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم 
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن 
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه 
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو 
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه 
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه 
بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو 
ازاون كه عاشقــــت بود 
بشنو این التماس رو 
ــــــــــــــــــــــ 
ـــــــــــــــ 
ـــــــــــ 
ـــــــ

نوشته شده در 23 / 12ساعت توسط mahdi|

آهــــای بــــا تــــوام!

آرامتــــر بــــرو ...


[تصویر:  59779720928219936312.jpg]

چشم هایم را می بندم،

زمان را متوقف می کنم،

مسافت ها را از بین می برم،

و تو را تا ابـــــــد در آغوش می گیرم،

دلم برای آغوش گرفتنت تنـــــــــــــــــــگ است...

 

 

نوشته شده در 23 / 12ساعت توسط mahdi|

 

دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعا

دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد
و بعد پشیمان نشد !

 

 

 

نوشته شده در 2 / 12ساعت توسط mahdi|

www.asheganeh.ir

 

شب همه بی تو کار من نظر به ماه کردنست

روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست

متن خبر که یک قلم بی‌تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم

اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست

نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی

لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست

نوشته شده در 1 / 12ساعت توسط mahdi|

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …

نوشته شده در 1 / 12ساعت توسط mahdi|

آخرين مطالب
Design By : mohammad-theme.tk